loading...
پرتو علم
م.ح بازدید : 39 دوشنبه 28 تیر 1389 نظرات (0)

 

حاج ميرزا احمد، فرزند برومند حاج ميرزا حسين مدرّس يزدى است كه از زادگاه خود، يزد به قصد زيارت و كسب فيض از دربار ولايتمدار رضوى راهى مشهد شد، و در مدرسه فاضلخان كه در كنار روضه رضويه قرار داشت و از معتبرترين مدارس علميه مشهد بود به تدريس ادبيات عرب پرداخت، به طورى كه در دروس مغنى و مطوّل و غيره مشار بالبنان واقع گرديد.
آصف الدوله كه خود مردى فضال و اديب بود و از طرف شاه قاجار والى ايالت خراسان شده بود، روزى از فاضلخان بازديد نمود؛ قضا را، درس حاج ميرزا حسين و صداى رساى او و حوزه گرم و پرنشاطش بى اختيار آصف را در جمع طلاب قرار مى دهد و از باب امتحان از استاد معنى و تركيب شعرى از اشعار عرب را مى پرسد كه بى درنگ جواب مى شنود. آن گاه، استاد به او مى گويد: حضرت والا اجازه مى فرمايند من هم سؤالى از ايشان بكنم؟ جواب مى دهد: بفرماييد. و استاد سؤالى طرح مى كند كه آصف براى طفره از جواب مى گويد: الحق شما نهنگ العلماييد، و از اين زمان، (نهنگ العلماء) لقب استاد مى شود كه گاهى نيز اين لقب به فرزند برومندش حاج ميرزا احمد نيز گفته مى شد.
بارى ، سيد حسن و خانواده اش كه از همسر و دو دختر و دو پسر تشكيل مى شدند مدتها در جوار بارگاه ملكوتى امام رؤوف به آرامى روزگار گذرانيدند و سرانجام سيد نداى "ارجعى : را لبيك گفته، سر بر آستان رضا نهاد و جان به جان آفرين تسليم كرد.
حاج ميرزا حسين با علاقه اى كه به كار تدريس داشت فرزندش ميرزا احمد را در كنف تربيت خويش طالب علمى فضال و بالمآل جانشين خود ساخت.
حاج ميرزا احمد، پس از درگذشت پدر، سفرى به يزد مى كند و با فروش خانه پدرى به قصد توطن در مشهد و استفاده و افاده به اين آستان مهاجرت مى نمايد. پس از تكميل سطوح، از محضر درس خارج حاج سيد عباس شاهرودى (كه تا آخرين نفس استاد از انفاس قدسيه اش بهره برد) و نيز از درس فقه حاج آقا حسين قمى و حاج ميرزا محمد آقازاده (فرزند ارشد آخوند خراسانى ) بهره ها برد و چنان كه قبلاً اشارت رفت، با توشه اى كه از خرمن فيض اين بزرگواران كسب كرده بود، خود مستقلاً عهده دار تدريس سطوح فقه و اصول گرديد و به عنوان مدرس رسمى شرح لمعه و قوانين و مكاسب و كفايه مشعلدار پژوهندگان از انوار فقه آل محمد گرديد.
پس از قضيه مسجد گوهرشاد، مرحوم قمى راهى عتبات عاليات گرديد و مرحوم آقازاده از اهانتها كه بر او و همگنانش از ناحيه رضاشاه وارد آمد در تبعيدگاه خود، حضرت عبدالعظيم، براى هميشه سر بر آستان آن بزرگوار نهاد. در اين دوران مرحوم مدرس پناهگاه طلاب مشهد بود و محضر درسش جامع شملى براى طالبان از دفتر فقه آل محمد شمرده مى شد و با تجديد حيات حوزه در شهريور 1320 ركن ركين تدريس سطوح اين ديار گرديد كه چون شمعى در جمع طلاب روشنى بخش دلها و فروزنده چراغ دانش در جانها بود، به گونه اى كه معمولاً چهار تا پنج درس در روز، در جمعى كه روز به روز فزونى مى يافت، تدريس مى فرمود؛ لمعتين، قوانين، مكاسب و احياناً كفايه.

خصوصيات درس مرحوم مدرس
درس استاد با احاطه اى كه كه بر اثر تكرار بحث و تدريس، مسلّم وى بود، از جهات ذيل نيز امتياز داشت:
نخست نظم و ترتيب درس كه جز در روز تعطيل، منظم و مداوم و در ساعت مقرّر تشكيل مى شد و حتى برنامه و روز شروع درس در سال آينده را در جلسات پايانى درس يكساله اعلام مى كرد؛ لذا مدار شروع و اختتام ساير دروس حوزه علميه مشهد (كه كم كم رونق گرفته بود) تشكيل و تعطيل درس مرحوم مدرس بود.
استاد در برفهاى سنگين زمستان مشهد (كه معمولاً برف بام خانه ها نيز به كوچه ها منتقل مى شد) صبحگاه كه هنوز عابران برفها را در مسير خود لگدكوب نكرده بودند و قهراً پاى تا زانو در برف فرو مى رفت، با قدمى استوار راهى محل درس مى گرديد و در رأس ساعت مقرّر بر كرسى درس (كه معمولاً در مسجد گوهرشاد منعقد مى شد) قرار مى گرفت و شبستان سرد مسجد را (كه آن زمان بخارى و گرمى به آن راه نيافته بود) با نفس گرم خود گرما مى بخشيد و چنان با حرارت سخن مى گفت كه طلاب سردى زيلوهاى نمناك زير پاى خود را پرنيان مى انگاشتند.
نظم حضور استاد در درس چنان بود كه حتى فوت فرزند سه ساله ايشان سبب تعطيل درس اين بزرگوار نگرديد؛ زيرا كار تدفين نورِ ديده را به فرزندان واگذار كرده، خود راهى مسجد و درس و بحث شدند و اين خود درسى ديگر براى طالبان علم بود كه سوانح ايام نبايد جريان تعليم و تعلّم را متوقف سازد.
ديگر از ويژگى هاى استاد، روح طلبگى و بى آلايشى و تواضع اين رادمرد بود. با طلاب چون پدرى مهربان بود و در صراط همدردى با آنان صديقى دردآشنا بود؛ چنان كه پس از فراغت از درس و حتى در مسير مراجعت به خانه (با خستگى ناشى از القاى دو درس در يك نشست) با رويى گشاده و تبسّمى بر لب، پاسخگوى اشكالات و مشكلات درس و بحث آنان بود.

ديگر از خصوصيات استاد آن بود كه همچون قشر ضعيف طلاب زندگانى يى ساده داشت. در معيشت به قناعت آن هم از دسترنج خويش مى گذرانيد.
توضيح اين اجمال چنان است كه مزرعه اى در چهار فرسنگى مشهد و بر سر راه مشهد به نيشابور از عيال نخست، به وى رسيده بود كه چون فاقد آب كافى بود، به كشت ديم و يا به عنوان مرتع اغنام از آن استفاده مى شد و اين كار رنج فراوان و استفاده اى اندك داشت؛ لذا ساير شركا، سهام خويش را به قيمومت استاد واگذار كرده بودند كه سيد پس از تحصيل سهم الارض مالكانه، عشرى از آن را به عنوان حق الزحمه برداشت مى نمود و از اين عشريه و آن چه خود كشته بود، اعاشه مى فرمود. و طى دوران شصت ساله تدريس خويش درهمى از وجود شرعيه اعم از خمس و سهم امام عليه السلام استفاده ننمود و فقط در يكى دو سال آخر عمر كه ديگر توان خويش را از دست داده بود، به مقدار كفاف و عفاف از وجوه بريه صرف كمبود معيشت مى كرد و در دوران اشتغال به امر تدريس حتى از اخذ صرف و اعطاى سهم امام نيز احتراز داشت و مراجعان را به زعماى حوزه ارجاع مى فرمود و لذا از ناخشنودى هاى متوقعان در امان بود و در نتيجه ارادت و ابراز علاقه طلاب به معظم له بر مدار خوف و رجاى دنياوى نبود بلكه بر محور وداد ابوّت و بنوّت استاد و تلميذ و مفيد و مستفيد داير بود.

تدريس دروس جنبى
حوزه هاى علمى معمولاً در ماه مبارك رمضان و نيز حدود دو ماه از تابستان تعطيل مى باشد، و اكثر طلاب يا براى تبليغ و يا به عنوان ديدار خويشاوندان و اهل ديار خود مشهد را ترك مى نمودند. بديهى است با كثرت طلاب ساكن مشهد، چه بومى و چه كسانى كه براى منبر و تبليغ سفر نمى كردند، جمعى در اين ايام در شهر باقى مى ماندند كه مايل بودند اوقات فراغ خود را با گذرانيدن دروس فرعى و جن0بى پر كنند.
مرحوم مدرّس به تقاضاى طلاب، درس تفسير، هيئت و حساب را در صبح و شب افاده مى فرمود (كه دو درس اخير مقدّمه آموزش مبحث وقت و قبله و مبحث ارث كه به محاسبات نياز داشت به شمار مى رفت). ياد دارم اين بنده نيز در يكى از تعطيلات تابستانى كه استاد در مشهد اقامت داشتند، از اين فرصت استفاده كرده و از درس هيئت ايشان بهره بردم.

خانواده مدرّس
مرحوم مدّرس پس از فوت پدر بزرگوار و سفرى كه به يزد نمود، براى هميشه به مشهد مهاجرت فرمود. در اين هنگام بازماندگان پدرش حاج ميرزا حسين مدرّس، سه دختر و دو پسر بودند كه دختران در مشهد ازدواج كرده و زندگى مى كردند و پسر كوچكتر پس از چندى به پدر ملحق شد و فرزند ارشد حاج ميرزا حسين به نام ميرزا احمد كه در اين هنگام جوانى هيجده ساله بود در صدد بر آمد از مختصر سهم الارث پدر، خانه اى براى سكونت خود و احياناً همسر آينده اش تهيه كند. بديهى است در چنين موارد خويشاوندان او كه همسران دو خواهرش بودند و هر دو در زمره فضلاى حوزه و وارستگان به شمار مى رفتند مورد مشاوره قرار گرفتند وچون بين ميرزا داود (كه از علما و فرزندش مرحوم بدايع نگار از ادباى مشهد بودند) با پدر و شوهر خواهر ميرزا احمد مودت و معاشرت برقرار بود. موضوع مصاهرت ميرزا احمد و ازدواج با دختر ميرزا داود كه زنى متديّن و باكمال بود طرح گرديد و بزودى اين فرخنده وصلت جامه عمل پوشيد، و نتيجه اين ازدواج دو فرزند ذكور به نام سيد جلال الدين و سيد قوام الدين بود كه دومى در قيد حيات و از خدمه عتبه علميه رضويه و مشهور به تواضع و حسن طويّت است (اين سيد بزرگوار اخيراُ به رحمت ايزدى رفته و درگذشته است – شبكه امام رضا عليه السلام). و فرزند نخست (با شهرت حاج سيد جلال مدرّس و خوشنويس) كه مع الاسف هم اكنون چهره در نقاب تراب دارد عالمى وارسته و فاضلى برومند و شاعرى توانا بود كه حايز مراتب عاليه علم و عمل گرديد و در شمار مدرّسين سطوح حوزه و ائمه محترم جماعت در مسجد گوهرشاد قرار داشت، و چنان كه اشارت رفت علاوه بر جهات علمى مجسمه اى از اخلاق حسنه و صفات پسنديده بود و با اين همه از ذوق هنرى و قريحه ادبى و طبع شعرى وقّاد برخوردار بود.
استاد خط نستعليق را خوب مى نوشت، انواع مركب تحرير را به گونه عالى مى ساخت، اشعارش در قالب قطعه و قصيده و مثنوى مليح و موزون و استوار بود. دريغا كه در سنين كمال و كمال نبوغ به بيمارى سرطان درگذشت و پدر را كه برف پيرى بر سر داشت با مرگ خود داغدار و حوزه علميه را با فقدان خويش سوگوار ساخت.
مرحوم مدرّس در سفر ديگرى كه به زادگاه خود يزد نمود با علويه اى از خاندان سيادت و نجابت ازدواج كرد و با وى به مشهد برگشت و چون همسر سابق پس از برهه اى درگذشت، اين سيده شفيقه تا پايان عمرِ استاد تنها شريك زندگانى او بود و نتيجه اين زندگى مشترك، سه پسر به نامهاى سيد محمّد و سيد على و سيد حسين و يك دختر بود كه پسران هر يك به جهتى از كمال آراسته اند و دخت محترم استاد، مادر فرزندان اين بنده و واسطه شرف انتساب و مصاهرت اين فقير با خاندان رسالت اند.
آنچه ياد شد فرزندان صلبى استادند كه هر يك خود فرزندان و بعضاً نوادگان دارند كه شمار آنان از مجال اين مقام خارج است؛ ولى اشاره به اين نكته مناسب است كه در ميان بستگان نسبى و سببى (احفاد و اصهار) استاد جمعى از عالمان دين و اهل فضل و كمال نام مدرّس را زنده و خاندان وى را به سِمَت علم و فضيلت معرّف اند كه اين نيز از بركات و خلوص نيّت و حسن طويّت آن بزرگوار است كه كَلَمَةً طَيَّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيَّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها و فِى السَّماءِ تُؤْتى أكُلَها كُلَّ حينٍ بِاِذْنِ ربَّها.

كرامات استاد
اكنون كه سخن از حسن طويّت استاد رفت، بجاست كه اين مقال را با ذكر كرامتى از معظم له حسن ختام بخشيم:
مرحوم مدرّس از حدود ده سال پيش از فوت، كراراً به عيال و اولادشان مى گفتند كه من در سال 1386 قمرى رخت از اين عاريت سرا بيرون مى برم و اين خبر را به مخبرى كه در رؤيا به ايشان فرموده بود مستند مى كردند و خود بر اين معنى يقين داشتند؛ چنان كه هر سال شمار سنوات باقى عمر را بازگو مى كرند و در سال 1386 كه در كمال صحّت و سلامت بودند مكرر اين خبر را تكرار مى نمودند و حتى در بهار آن سال كه درختان تازه قباى سبز به تن كرده بودند و درخت توتى كه در منزل استاد بود به بار نشسته بود مى فرمودند: من امسال از توت اين درخت نخواهم خورد. و چنين شد زيرا بدون سابقه، قولنجى سخت حال استاد را دگرگون ساخت. طبيب معالج كه خود از ارادتمندان استاد بود تشخيص آپانديسيت داد و تنها اميد حيات بيمار را عمل جراحى دانست. استاد به بيمارستان امام رضا عليه السلام منتقل گرديد و با اجازت خود و فرزند بزرگش سيد قوام الدين عمل جراحى باموفقيت انجام شد، ولى پس از يك شب از اين واقعه ناگهان حال وى به وخامت گراييد، اوره خون بالا رفت و اميد حيات استاد پايين آمد و هنگام سحر، مرغ روح سيّد به ملكوت اعلى پرواز نمود و نداى ارْجِعى اِلى رَبّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً را به لسان حال پاسخ گفت كه:

اى خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست   به هواى سر كويش پر و بالى بزنم

قضا را اين سانحه در شب ربيع المولود جدّش اتفاق افتاد. صبح عيد جنازه سلاله رسول اكرم را با جلالى هر چه تمامتر تا بارگاه قدس پور موسى ، حضرت ابوالحسن الرضا تشييع كردند و پيكر شريفش را به خاك پاك بارگاه امام رؤوف سپردند و اين بود سرگذشت دوران 86 ساله عمر شريف استاد كه عاشَ سعيداً و ماتَ سَعيداً.

زنده جاويد ماند آن كه نكونام زيست   كز اثرش ذكر خير زنده كند نام را

 

به قلم مرحوم استاد كاظم مدير شانه چى
برگرفته از مقاله استاد در مجله مشكوة ش 83، زمستان 1375

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
برای کامل تر کردن دوستانی که می خواهند از مواردی درباره ی تمامی موارد گلچینی کرده ایم که انشاالله باعث جلب رضایت دوستان گردیده شده باد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 222
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 118
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 142
  • بازدید ماه : 226
  • بازدید سال : 652
  • بازدید کلی : 15,931
  • کدهای اختصاصی