از شهر مشهد که بيرون بياييد و به طرف جنوب غربى روانه شويد و راهِ رفتن به سوى شهر تفريحى طرقبه را در پيش بگيريد، از وکيلآباد و سدّ گلستان که گذشتيد، به چهارراهى مىرسيد، که هر راهش شکل و شمايل خاصى را دارد. يکى همان راه دوباندهاى است که از مشهد تا اين جا را در آن پيمودهايد، يکى که روبروى شماست به دليل عمليات ساخت و ساز فعلاً «ورود ممنوع» است، راه يکطرفهاى که تقريباً در سمت راست شما قرار دارد، شما را به طرقبه مىبرد و از آن جا به عنبران و جاغرق، و يکى هم که در سمت چپ و مقابل تنها جايگاه پمپ بنزينِ اين مسير واقع شده، راهى سرازيرى است که در امتداد آن، به کنار رودخانهاى مىرسيد که به سدّ گلستان مىريزد. اين راه آخرى همان مسيرى است که علاوه بر گلستان، به روستاهاى حصار، مايان و اَزغـَـد هم مىرود.
از ابتداى اين راه تا ازغد که دورترين و قديمىترين روستاهاى اين منطقه است و محلىها آن را «زِقِي» مىنامند، 18 کيلومتر راه آسفالت پيش روى شماست. مايان که از راهش از ميانه جدا مىشود، خود شامل سه روستاى (مايان سفلى، وسطى و عليا) است که اهالى محل بهترتيب آنها را (مايان اول و دوم و سوم) مىنامند. در ميان اين روستاها، نزديکترينشان گلستان است که از حاشيه جاده شروع مىشود و بزرگترين آنها حصار است که حدود هشتصد خانواده در آن زندگى مىکنند و با پلى فلزى بر روى رودخانهاى زيبا، از گلستان جدا مىشود. پيشه و هنر مردمان اين منطقه، علاوه بر باغدارى و دامدارى، سبدبافى است که خودشان به آن سِلّهبافى مىگويند و محصولات آنها را مىتوان در بازارهاى طرقبه خريدارى کرد.
همه اين روستاها از ييلاقات خوشآبوهواى مشهد به شمار مىروند و هر يک جاذبه خاصى براى تفريح و گردش دارند. طبيعت بکر و دستنخورده مايان و ازغد، چشماندازهاى زيبا و روحنواز حصار و حاشيه رودخانه و قايقرانى در آب انباشته در پشت سدّ و قدم زدن در کوچهباغهاى خاطرهانگيز گلستان، هر يک انديشه آدمى را به سويى مىبرند و لختى آسودن در دامن گسترده طبيعت منطقه، شما را از يک دنيا دغدغه مىرهانند.
در آغاز اين راه ييلاقى، گورستانى عمومى است که گرچه اکنون نيز اموات در آن به خاک سپرده مىشوند، اما سنگمزارهاى کهنه پراکنده در جاى جايش، که برخى از آنها به دليل تعريض خيابان و ديوارکشى، به صورت رديف در کنار هم قرار گرفتهاند، به قدمت و ديرينگى آن گواهى مىدهند.
آنچه اين قبرستان محلى را از دور به شما مىشناساند، سازه فلزى بزرگى است که در حقيقت تابلو راهنماى بزرگى به شکل يک گنبد دوبعدى و دو مناره واقعى است، که همين امر خيلىها را به اشتباه مىاندازد، به گونهاى که گاه آنان از خودرو پياده مىشوند و به قصد زيارت راه گورستان را در پيش مىگيرند، اما همچنان که در زير اين تابلو نوشته شده، در واقع اين خود راهنماى مزار امامزادگانى است که 400 متر با اين گورستان فاصله دارد. روى تابلو با خط درشت نوشته شده است:
البقعة المبارکة
السيد ناصر و السيد ياسر عليهماالسلام
اولاد الامام موسى بن جعفر عليهمالسلام
به هر رو، از کنار گورستان مىگذريد و راه روستاى گلستان را در پيش مىگيريد و با گذشتن از يکى دو پيچ و تماشاى چند کوچهباغ زيبا، به محوطهاى وسيع مىرسيد و دو مناره کاشيکارىشده را که بر بالاى بام نه چندان بلندى ساخته شدهاند، در سمت چپ خود مىبينيد.
نماى ديوار اين بنا از جنس آجر و کاشى است و دو در ورودى به داخل بقعه دارد: يکى مستقيماً به رواق بزرگى مىرود که دو ضريح در آن واقع است و ديگرى به کفشدارى باز مىشود و از آن جا به همان رواق راه دارد.
از نوشتههاى روى کاشىهاى نماى ساختمان چنان بر مىآيد که آنها را در سه نوبت نوشته و نصب کردهاند. قديمىترين آنها کتيبهاى است به خط نستعليق که رضوان آن را خوشنويسى کرده و تاريخ 2/8/36 (شمسي) را در متن خود دارد و زير آن تاريخ 1377 (قمري) درج شده است. متن اين کتيبه چنين است: «يا الله، اين است بيت الشّرف آقازادههاى محترم معظّم آقا سيّد ناصر و آقا سيّد باصر فرزندان حضرت امام موسى بن جعفر(ع) که بهمّت جمعى از آقايان مؤمنين خيرانديش تعمير شد و در تاريخ 2/8/36 باتمام و بپايان رسيد. کتبه رضوان. 1377» در چهار گوشه اين کتيبه نيز نوشته شده است: «يا جبرائيل»، «يا ميکائيل»، «يا اسرافيل» و «يا عزرائيل».
بر بالاى اين کتيبه هم دو کاشىنوشته ديگر با کاشيکارى متأخرترى وجود دارد که در يکى «السلام عليک يا اهل بيت النبوة» و در ديگرى «آستانه مبارکه سيد ناصر و سيد باصر(ع)» نوشته شده است ( از قبيل اين اشتباهات دستورى، مانند «عليک» به جاى «عليکم»، يا غلطهاى ادبى در اشعار زير، در نوشتههاى جديد اين بنا هم ديده مىشود؛ بنابراين نيازى نيست که به يکايک آنها اشاره کنيم). با دقت و ريزبينى در اين کتيبه که متعلق به حدود پنجاه سال پيش است، آشکار مىشود که نام مدفونين در اين مزار همان گونه که در متن بالا آمد، «سيد ناصر و سيد باصر» است، اما با دستکارى ناشيانه در کتيبه، يکى از نوشتهها به «سيد ناصر و سيد ياسر» و ديگرى «سيد ناصر و سيد ياصر» تغيير يافته است. بالاى پنجرههاى محرابى نصب شده در نماى مزار هم کتيبهاى دارد که حاوى سرودهاى بدين شرح در نعت مدفونين در مزار يادشده است:
* * *
دگرگونى در نام «سيد باصر»، به اين کتيبه هم راه يافته، اما جالب اين است که در اين جا نام وى در مورد نخست به «سيد باسر» تبديل شده و در مورد دوم دست نخورده باقى مانده است. بنابراين، تا اين جا نام سيد ناصر در همه نوشتهها يکسان است اما اسم برادرش به شکلهاى «ياسر»، «ياصر» و «باسر» دچار دستخوردگى شده است. تا چند سال پيش از اين هم، تابلوهاى راهنماى اين مزار که در مسير اين بقعه قرار داشت از مرقد دو تن به نامهاى ناصر و باصر حکايت مىکرد، اما از حدود سال 1382، که ضريحهاى تازهاى براى قبور آنان ساخته و نصب شد، نام يکى از آن دو به «ياسر» تغيير يافت و در همه کتيبهها و تابلوهاى جديد و ضريحهاى نوساخته، آن دو به نامهاى سيد ناصر و سيد ياسر معرفى شدند و اينک کاشىنوشته بزرگى در کنار نماى قبلى ساخته و نصب شده و نام اين دو برادر بهوضوح اين گونه نوشته شده است: «السيّد ياسر و السّيد ناصر عليهماالسّلام».
تا چندى پيش، اين مزار شهرت گستردهاى نداشت و نامى از آنها در ميان نبود، اين بقعه نيز مسجد محلى کوچکى به شمار مىرفت و در آن دو ضريح چوبى سبزرنگ کوچک قرار داشت، که اکنون بخشى از آن ضريح را به عنوان يادگار بر بالاى يکى از درهاى ورودى نصب کردهاند.
اما با پىجويى برخى از مؤمنان و پژوهش در اسناد و مدارک، و پرسش از نسبشناسان و يافتن نام اين دو برادر در کتاب کنزالانساب، و تحقيقات کافى از ادارات اوقاف و امور خيريه در اين خصوص که آيا مزارى براى اين دو تن در ديگر نقاط ثبت شده است يا خير، آشکار شد که اين بقعه تنها مزارى است که نام اين دو برادر را بر خود دارد؛ بنابراين، براى متوليان بقعه ترديدى در درستى اين امر باقى نماند و گويا تعويض و اصلاح نام سيد باصر به سيد ياسر هم بر اساس نوشته همان کتاب بوده است. اين گونه بود که اين آرامگاه رونق يافت و جماعتى از خيرانديشان محل با معرفى مزار و اطلاعرسانى گسترده پيرامون آن، در ترميم و نوسازى آن کوشيدند.
گمانهزنىهايى که از سوى برخى از نسبپژوهان معاصر با استناد به تحقيقات گسترده در نام و تاريخ فرزندان امام موسى بن جعفر(ع) صورت پذيرفته، اين داستان را نفى نمىکند که با هجرت امام رضا(ع)، گروهى از برادران آن حضرت نيز به نقاط مختلف ايران بهويژه خراسان کوچيدند، اما پس از شهادت آن امام آنان نيز به نقاط گمنام و دور از دسترس پناه بردند و سرانجام يا خود به مرگ طبيعى درگذشتند يا به دست عوامل حکومتى به شهادت رسيدند. وجود مزارات متعددى که به نام فرزندان امام موسى بن جعفر(ع) در اين سو و آن سوى کشور ديده مىشود، نشان از همين واقعيت دارد؛ بنابراين دور نمىنمايد که اين دو برادر؛ يعنى سيد ناصر و سيد ياسر هم از همان شمارى باشند که چنين زندگى و سرنوشتى را پيدا کردند، اما نامشان جز در کتابهاى اندکى نيامده است.
قالى آويخته به در را که کنار بزنيد، به رواق بزرگى پا مىگذاريد که دو ضريح زيبا در جهت قبله آن نصب شده است. گرچه در بخشى از ميانه رواق، پردهاى آويزان شده تا قسمت زنانه و مردانه را از هم جدا کند و ضريح سيد ياسر مقابل قسمت زنانه قرار گرفته، اما عملاً زنان و مردان مىتوانند هر دو ضريح را زيارت کنند. بر يک تابلو و با استناد به همان کتاب کنزالانساب، نام اين دو بزرگوار در شمار فرزندان امام موسى بن جعفر(ع) ذکر شده، در قاب طلايى ديگرى که فردى به نام حاج عباس الخضارى آن را اهدا کرده، حاکم خوشنويس عراقى براى اين دو برادر زيارتنامهاى را به خط زيباى ثلث نوشته است.
عنوان و متن اين زيارتنامه بدين شرح است:
ابنى الامام الکاظم عليهالسلام:
بسم الله الرحمن الرحيم
السّلام عليکما أيّها السّيدان الزکيّان الطاهران الرّضيّان الحفيّان
أشهد أنکما قُتلتما حَقاً و نطقتما صِدقاَ و دَعوتما إلى مولايَ و مولاکما علانية و سرّاً
فاز متّبعکما و نجا مصدّقکما و خاب و خسِر مُکذّبکما و المتخلّف عنکما
اشهدا لى بهذه الشهادة
لأکون من الشاهدين و الشاکرين و الفائزين بمعرفتکما و تصديقکما و اتباعکما
السّلام عليکما و على من اتّبعکما من المؤمنين و المؤمنات
السّلام عليکما يا سيّدَيّ و ابنَى سيّدى ناصربنموسىبنجعفر و ياسربنموسىجعفر عليهماالسلام
انتما ابنا باب الله المُؤتى و المأخوذ عنه، أتيتکما زائراً و حاجاتى لکما مستودعاً
فها أنا ذا، أستودعکما دينى و نفسى و أمانتى و خواتيم عملى و جوامع أملى إلى منتهى أجلي
السّلام عليکما و على أرواحکم و على أجسامکم جميعاً
و رحمة الله و برکاته
بر روى آينهاى که در برابر ضريح قرار دارد، نيز نسب مدفونين در اين بقعه به رؤيت زائران رسيده است. دو ضريح هم که تقريباً مانند هم است و با سرمايه يکى از شيعيان کويتى، در اصفهان ساخته شده، طرحى دارد کاملاً برگرفته از شکل و نماى آخرين ضريح امام رضا(ع) است که استاد محمود فرشچيان آن را طراحى کرده است. خادم مزار مىگويد: « آقاى هاشم کمال کويتى که اين انسان مؤمن و پارسايى است پس از نذر براى اين دو امامزاده و برآورده شدن حاجتش، تمام هزينههاى ساخت و نصب ضريح را پرداخته است».
داخل هر يک از دو ضريح نيز سنگ مرمر بزرگى بر قبر نهاده شده که بر آن نوشته شده است: «مرقد مطهر امامزاده سيد ناصر ابن موسى بن جعفر عليه السلام» و در آن ديگري: سيد ياسر. نور سبز داخل فضاى ضريح نيز که اينک براى اغلب مزارات امامزادگان از آن استفاده مىشود، به آن معنويتى خاص بخشيده و نذورات فراوان مردم نيز در سطح آن پراکنده است.
در غياب آقاى ناصر اعتماد گلستانى، متولى اين مرقد، يکى از خادمان مزار به ما مىگويد:
«اين مزار موقوفهاى ندارد و همه امور آن از محل کمکها و نذورات مردمى تأمين مىشود که از طريق پرداخت حضورى يا غيرحضورى هداياى خود را به اين بقعه مىدهند. ضريحهايى که در سال 1382 شمسى نصب شد، هزينه تعمير بنا، و گچبرىها و آينهکارىهاى سقف و ديوار، تأمين چلچراغهاى بقعه، سنگفرش رواق، همه و همه از محل نذوراتى صورت گرفته است که زائران داخلى و خارجى اين مزار اهدا مىکنند. اکنون نيز در قسمت پشت اين بقعه عمليات ساختمانى براى احداث سرويسهاى بهداشتى در جريان است».
زائرانى که نمازشان را خوانده و زيارتشان را به جا آوردهاند، از مزار بيرون مىآيند و فرّاش و کفشدار بقعه که هر روز از مشهد به آن جا مىرود، جارو به دست مىگيرد و فرشهاى حرم را مىروبد. آن سوى بقعه، مانند همه مزارات، بساط دستفروشها برپاست، اما اينک هوا اندکى سرد است، فروشنده صندلى خود را به آفتاب مىکشاند تا خود را از سرماى پاييزى برهاند و زائران ترجيح مىدهند هر چه زودتر خود را به يکى از غذاخورىهاى طرقبه و جاغرق برسانند تا از آنان با شيشليک و کباب مخصوص پذيرايى شود.